خر يا خوان، مسئله اين نيست!
امسال هم بهار كتاب آمد و رفت، بهاري كه بيشتر طراوت و نعشگياش براي انتشاراتيهاست و صدالبته براي دوستان وزارت فخيمه ارشاد. برنامهاي را وزارتخانهاي برگزار كند و روزانه ۶۰۰هزار بازديد داشته باشد، مسلما ميشود يكي از افتخارات آن وزارتخانه و بلكه آن دولت. اما هيچكس نميآيد سبب و علت اصلي اين هجوم بازديدكنندگان را جويا شود.
بازديدكنندگاني كه من به اين دستهها تقسيمشان ميكنم:
● خانوادههايي كه به منظور ارتقاي سطح فرهنگيشان قدم به نمايشگاه ميگذارند و وقتي سيل جمعيت مشتاق را ميبينند، دلزده و خسته با خريد دو سه كتاب از دمدستترين انتشاراتي راهي محفل گرمشان ميشوند. امسال يادم هست كه خانوادهاي داشت راهروي اصلي شبستان را ميپيمود كه مادر خانواده گفت: « بياين اين راهرو خلوتتره، از اينور بريم! »
● آقا پسرهاي خز و دختركانِ دافي كه مثل دوستان سبزي هميشه سوارند بر موج جمعيت، طفلكيها وقتي جايي ندارند براي ابراز وجود، اينجا ميشود برايشان نمايشگاه!
● دانشجويان و پژوهشگران و علاقهمندان كتاب هم يا اكثر كتابهاي مورد نيازشان را خريدهاند يا اينكه چندتايي كتاب مشخص از انتشاراتي مشخص خواستارند و سريع كارشان تمام ميشود. البته اين دسته استثنايي دارد و آنهم وقتيست كه بن كتابي مفت برسد به دستشان كه بايد لزوما همينجا خرج شود.
● مقاماتي كه بايد نشان دهند علاقهمند به كتاباند و خيلي خيلي كتابخوان.
● دانشآموزان بندهخدايي كه ناشران كمك آموزشي برايشان هزارجور انگيزه خريد ايجاد كردهاند، از مشاوره رايگان گرفته تا تخفيفهاي ۳۰-۴۰درصدي و حتي مفتي دادن برخي كتابها.
● پدر مادرهاي بچه كوچولو داري كه براي هوش و فهم كودكشان ارزش قايلاند و البته شايد بدنبال قوطي بگيربنشون جديدي غير كتاب از همين اسباببازيهاي جورواجور باشند.
● مسؤولان و كارمنداني كه بايد براي كتابخانهها و مراكزشان كتاب بخرند، خصوصا فرهنگ لغات، ديكشنري، كتابهاي كت و كلفت مرجع؛ اين فرصت تخفيف مسلما سالي يك بار است.
● دوستاني كه محفلي فرهنگي ميجورند براي وعده و تجديد ديدار!

غرض از اين دستهبندي آن بود كه نشان داده شود براي هركدام از اين مخاطبان ميتوان برنامهاي مشخص داشت كه هم نيازهاي آنها به نحو مطلوب برآورده شود و هم اينكه همهي آنها قروقاط و گِلهم يكديگر را اذيت نكنند.
نمايشگاه كتاب تخصصي دانشگاهي / نمايشگاه كتب كنكوري و كمك درسي / نمايشگاه اسباببازي و وسائل كمك آموزشي / نمايشگاه كتب پرفروش و چاپ اول / نمايشگاههاي استاني قوي والبته برنامههايي مناسب براي تخلي بعضي مخاطبين نازنين!
پس ساده ميتوان نتيجه گرفت كه روي هم ريختن اين همه مخاطب و نهايتا ارضا نشدن هيچكدام از آنها، دردي از كتابخوانهاي واقعي را حل نميكند.
تمام اينها فارغ از اين نكته است كه واقعا حجم بازديد و حجم فروش ناشران در چه orderيست و مهمتر از آن اينكه آيا واقعا اين كتابهاي خريده شده خوانده ميشود؟
و مهمترتر از همه اينكه اين همه كتاب خريده شده و خوانده شده خروجياش كو؟ نتايج مثبت فرهنگياش كجا نمايان است؟ در فرهنگ و اخلاق و رفتار مردممان حتما ديگر!؟
پس حتي مسأله خر يا خوان هم نيست!
۳