فرداي جمعه رنگـُ وارنگ
نميخواستم سياسي بنويسم، شرط كرده بودم اما نميشود گويا
اينقدر روي مراكز حساس عصبييمان رژه ميروند كه نميشود
دوستانم نهيب ميزنند و به سخره ميگيرند كه
 در اين وانفساي صفين مانند، چه درد اخلاق گرفتهاي و منافق شدهاي
امروز روز جراحي نظام است
روز كندن جرثومههاي فساد از بدن انقلاب براي رشد و تعالياش
 
من هيچوقت دروغگو و فريبكار نخواندمش چنانكه اين خدايگان تحريف و جنجال ميخوانندش، گرچه بيجا و اشتباه بسيار سخن گفتست
اما به راحتي هم نميتوانم از خصوصيت اخلاقياش كه طبيعتاً بازخورد در رفتار و تصميمگيريهايش دارد، بگذرم:
او غد است و يك دنده  /  عذرخواهي در دهانش نيست  /  دوست دارد رقبايش را بكوبد  /  نقطه ضعفهاي ديگران را بزرگ ميكند تا خود بزرگ شود  /  تكروست و كارشناسان را زياد دوست ندارد  /  لطافتي در رفتار با دوستاناش بهچشم نميآيد / خود را كارشناستر از همه ميداند
و البته اين همه در كنار هزاران صفت خوب ديگرش...
 

 سياستهايشان هميشه شلكن-سفتكن بودست
فكرش را كردهايد شنبه ۲۳خرداد۸۸ قرار است چه شود؟
آهاي با شماها هستم كه 
ادعاي امر به معروف و نهي از منكر داريد
شما كه شبهاي جمعه دم ۳۳پل 
پارچه ميزنيد و راهنمايي ميكنيد به سمت مينيبوس
شماها كه آزادي و شادي ملت را 
به اشتباه، گناه و فحشا ميدانيد
اگر اينها منكر است و بايد جلويش را ميگرفتيد
كجا بوديد اين شبها
اين شبهاي به نام آزادي
رقص و شادي و پايكوبي
حالا ميخواهيد چه كنيد؟
از بس نشاط و آزادي را از جوانان گرفتهايد
وقتي اندكي فشار را برميداريد 
چنان از كنترل خارج ميشود
كه ماحصلاش فقط و فقط 
سرخوردگي خود جوانها خواهد بود
 
مشكل ما اين است كه صداقت داريم، وقتي كانديداي منتخبمان اشتباه ميكند، ساكت نمينشينيم؛ وقتي بيتدبيري ميكند؛ وقتي براي تخريب شخصيت رقيباش مدرك همسرش را رو ميكند و بهانه دستشان ميدهد؛ وقتي هاله خود ساختهاش را وقيحانه تكذيب ميكند؛ وقتي تورم نقطهبهنقطه را تحويل مردم ميدهد و مهمتر از همه
وقتي خودسرانه و مشكوك براي ايجاد فضاي دوقطبي و افزايش رأيهايش، نامهايي را ميبرد كه سالهاست مردم كوچه و بازار ميبرند و متهمشان ميكند به فساد؛ وقتي دم از مبارزه با فساد ميزند و تنها نام فاسدان حامي رقيباش را ميگويد
آرام نميگيريم و برنميتابيم
فقط همين
 
اما آنها هيچوقت چنين نبودهاند
ميگويند دروغ ميگويد، اما خودشان دروغگوتريناند
لحظهاي و فقط لحظهاي را در اين چهارسال براي توهين به منتخب ملت از دست ندادهاند
حالا شدهاند حامي اخلاق و صداقت!
همسر به احتمال وزير آيندهاش را همهجا دنبالش ميبرد و از او استفاده تبليغاتي ميكند اما خدشه به ارتقا دانشياري به استاديارياش را ناموسي جلوه ميدهد، تـُف به اين غيرت؛ استفاده ابزاري از توهين به ناموس ! رقيب خود را دروغگو، رمال، فريبكار و ديكتاتور ميخواند و ميگويد اوست كه توهين ميكند نه من!
راي نياوردن احمدينژاد مسلماً از دست رفتن انقلاب و نظام نيست، چرا؟ چونكه ۱۲سال پيش هم همين را ميگفتند و چنان نشد
من معتقدم، اگر آنوقت ناطق رأي آورده بود ميبايست اكنون برسر قبر نظامي كه بهخاطر خفقان و جدايي ملت و مردماش نابود شده بود، گريه ميكرديم
حال مائيم و اين چهار تن، دوستي ميگفت
چرا فقط بقيه بايد احساس خطر كنند
چرا ما احساس خطر نكنيم كه بعد ۳۰سال از انقلابمان بايد يكي از اين ۴تن را انتخاب كنيم!

مرگبر هاشمي منافق / سياستو رها كن سبزيفروشي واكن / موسوي موسوي عروسك هاشمي / اينهفتهواوونهفته محم.د حموم نرفته / پروندهها رو ميزه هي ميگه چيزه چيزه / احمدي كم آورده از شهرستان آورده / رئيسجمهور بيكاره سيبزميني ميكاره / مرگ بر ديكتاتور چه شاه باشه چه دكتر / آزادي انديشه با چيزوچيز نميشه / هر كيكه بيسواده با احمدينژاده
فكر نميكنيد قرارست بعد اين شور و التهاب بيجاي انتخاباتي در شهر، بازهم زندگي كنيم آنهم با هم! قرار نيست چهار سال آينده اين آقاي چيزچيز رئيس جمهور مملكت اسلامي باشد و يا آن آقاي دروغباف!؟
پس لطفا كمي اخلاق و متانت
فقط كمي
پس نوشت
 «...متاسفانه برخي از نزديكان و بستگان شما با شايعهپراكني قصد دارند يكي از دو صداي اصلاحطلبان در انتخابات را خاموش كنند...»
«...شان و جایگاهی که مردم ما برای اخلاق و نجابت و مظلومیت قائلند همه قواعد و مناسبات دیگر را تحت الشعاع قرار میدهد...»
«...من کسی را که از سکوت یا تعریف از هاشمی شروع کرده و به جهاد با اشرافیت سیاسی رسیده ترجیح میدهم برکسی که از "شازده "شروع میکند و امروز با رزیتا خاتون و شازده هم جبهه میشود...»
گويا قراراست خيلي اتفاقها بيافتد...
 سرويس جواني كه دوسال براي رشدش با دوستانم زحمت كشيده بوديم؛ تعطيل شد، به بهانهي نهانِ ماه رمضان و به علت عيانِ خرج زياد از سبد اعتبار روزنامه.
سرويس جواني كه دوسال براي رشدش با دوستانم زحمت كشيده بوديم؛ تعطيل شد، به بهانهي نهانِ ماه رمضان و به علت عيانِ خرج زياد از سبد اعتبار روزنامه. چقدر دردآور است، دو-سه سال زحمت كشيده باشي و حالا بعد از آن همه اتفاق، صفحهي آخر ويژهنامه سالگرد در ستون خانواده بزرگ اصفهان زيبا نوشته باشند ...
چقدر دردآور است، دو-سه سال زحمت كشيده باشي و حالا بعد از آن همه اتفاق، صفحهي آخر ويژهنامه سالگرد در ستون خانواده بزرگ اصفهان زيبا نوشته باشند ...



